چه قدر از ادمایی که میان مینویسن سلام خوبی ؟ چیکار میکنی ؟ چه خبر ؟ بدم میاد :/
خب زهرمار . من اگه لازم باشه خودم خبرا رو بهت میگم . این سبک و سیاق حال و احوال پرسی مامان بزرگی واقعا آزارم میده . دلم میخواد دهنمو باز کنم و با نیمه ی تاریک وجودم آن چنان به روح و روان اون شخص کنم که دیگه هرموقع هر جا شنید چیکار میکنی چه خبر جیغ بزنه و سر به بیابون بذاره :/
نمدونم چه اصراریه اصن با ما حرف بزنید ؟ نزنید بابا :))))) نزنید . من حوصله ندارم باهاتون حرف بزنم ، من فقط حوصله دارم برینم به تک تک اعضای جامعه . یوهاهاها .
+ آن چنان عجیب و زیبا با عشق آمیخته ام که بیا و ببین . خودمو هیچوقت انقدر مجنون و عاشق ندیده بودم . حالا حس شادمهر موقع عشقای قبل از تو سوء تفاهم بود رو با تمام وجود درک میکنم . اما این قطعا عشقه . این نیروی پاک و عجیبی که منو سر پا نگه میداره و خوشبخت میکنه .
تو منو خوشبخت میکنی . فرقی نمیکنه منو ببری رو سنگفرشای پاریس قدم بزنم یا تو کوچه خاکیای مصطفی آباد . تو اون گل خوشبویی هستی که هر جا ببرمت اونجا رو خوش بو میکنی . اونجا رو بهار میکنی . تو تنها گلی هستی که یه دونه ش برای بهار شدن کافیه .
درباره این سایت