میفرمان که چه شبایی با چه حالی قولتو دادم به قلبم

چه قدر زندگی بی رحمه ولی چه قدر زور میزنم قوی باشم . تو همیشه دلت میخواست قوی باشم . میجنگم . به خودم میگم نباید یه گوشه گریه کنم تا حقمو ازم بگیرن ، میگم باید برات تلاش کنم. باید برات بزرگتر از این بشم . قوی تر از این . تو خوشحال میشی . تو چشمات برق میزنه . تو فکر میکنی من بالاخره فهمیدم چه قدر ارزشمندم و چه قدر توانا و اینا . چند وقته نوشتنم نمیاد . هیچی نمینویسم . ادما زنگ میزنن و میگن دلشون برای وقتای نوشتنم تنگ شده . من میگم دیگه اون دوران دیوونگی تموم شده . در واقع ، از وقتی تو همه چی رو از تو چشام میخونی ، لازم نیست طومار عاشقانه بنویسم . بنویسم وقتی میگی دوستم داری دنیا چجوریه . چه اهمیتی داره بقیه بدونن ؟ من میدونم ، تو میدونی ، این واسه زندگی کردن کافیه . اگه بذارن زندگی کنیم.آخ ، نمیدونی چه قدر دلم میخواست باهات زندگی کنم.
 

تو بخندی ! دلت خوش باشه ! من هیچی نمیخوام ..

چشمان و معصومیت از دست رفته

خسته ام و گریزان از هر چیزی که نیمچه انرژی ام را بگیرد .

تو ,، ,قدر ,زندگی ,میگم ,کنم ,چه قدر ,قوی باشم ,از این ,باید برات ,میخونی ،

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خرید پروژکتور اس ام دی زرگر دیـکــداش Perfect Vision سئو و بهینه سازی Vida verse کارها خرید و فروش انواع لباس های ایرانی شرکت آشیانه ققنوس ایرانیان | علیرضا نوروزی | آموزش ساخت پهپاد | پهپاد بازار آذربایجان او می آید...